نابودی این دیکتاتور نه تنها برای لیبیاییها بلکه برای جهانیان نیز اهمیت فراوانی دارد و یک نقطه عطف بهحساب میآید زیرا از تعداد دولتهای غیردمکراتیک یکی کم شدهاست. لیبی یک کشور ثروتمند دارای نفت است که جمعیتی کم و تقریبا یکدست دارد. 8ماه جنگ مردم این سرزمین نه به خاطر اختلافات عقیدتی و قومی که نبردی نظامی برای پایان دادن به حکمرانی یک خانواده دیکتاتور بود.لیبی از شرایطی منحصربه فرد برخوردار است اما باید دید این جایگاه ممتاز در آینده به سود مردم و انقلابشان خواهد بود یا آن را در مسیر شکست هدایت میکند؟
دیدگاه مثبت: دلایل زیادی وجود دارد که مردم لیبی خواهان ثبات و پرهیز از افراطیگری باشند. کشور آنها تقریبا بیش از همه کشورهای آفریقا، شهری شده است. طبق تخمین تقسیمات جمعیتی سازمان ملل، 86 درصد جمعیت لیبی در شهرها زندگی میکنند؛ تناسبی که حتی از کانادا نیز بیشتر است. این نوع زندگی شهری، تأثیر بسیاری روی شیوه زندگی مردم داشته و اختلافات منطقهای و قبیلهای قدیمی را کاهش داده است.نکته جالب دیگر این است که آمار افرادی که دارای ملک شخصی هستند در لیبی بسیار بالاست. 92درصد لیبیاییها صاحبخانه هستند که نشان میدهد در ثبات و رشد جوامع خود، دارای سهم مالی شخصی مستقیم هستند.
آنها حس مالکیت دارند؛ حسی که یکی از اجزای مهم طبقه متوسط جامعه است و موجب میشود خواهان سرمایهگذاری در بازارها و برقراری دمکراسی باشند.میل به فعالیت اقتصادی و سرمایهگذاری، یکی دیگر از عناصر طبقه متوسط را برایشان به ارمغان میآورد: درآمد. لیبی به ازای هر شهروند، روزانه 0/27 بشکه نفت تولید میکند که با آمار تولید امارات برابری میکند. اما مردم دوبی از آمریکاییها ثروتمندترند و پولی که به دست میآورند 3 برابر مردم طرابلس است، این در حالی است که لیبیاییها از مکزیکیها فقیرترند.چرا مردم لیبی درآمدی کمتر از آنچه شایستهاش هستند، دارند؟ همه چیز به سرهنگ قذافی مربوط است. او یک اقتصاد بسته دولتی داشت و خانوادهاش در غارت داراییهای مملکت نقش مهمی ایفا میکردند. حالا که دست سرهنگ و خاندانش از داراییها کوتاه شده، مردم لیبی حق دارند امیدوار باشند درآمدهایشان چند برابر شود.
دیدگاه منفی:گرچه مردم لیبی از 2 عنصر مهم طبقه متوسط، یعنی شهرنشینی و درآمد برخوردارند، از کمبود یک عامل مهم رنج میبرند: عملکرد صحیح نهادهای اقتصادی و دولتی. سرهنگ راههای حرفهای شدن و استقلال را بسته بود. پس از چند تلاش ناموفق برای کودتا، ارتش را بسیار محدود کرد و شبه نظامیانی را که به کابویها شباهت داشتند جایگزین آنها کرده بود. قذافی هم قطاران خود را برای اداره امور آموزشی و بهداشتی کشور انتصاب میکرد که موجب شد این دو عنصر مهم عقبگرد قابل توجهی داشته باشد. در واقع، هرگونه تصور از خدمات اجتماعی از بین رفته بود و زمینه فعالیت و یکهتازی غارتگران در شبکهای مافیایی فراهم شده بود.
گلوباند میل